دیروز رفتم مغازه هِل سـبز بخرم،
یارو گفت چند تا میخوای؟
.
.
منم گفتم: هله دان دان دان هله یدانه یدانه :|
کصافط انداختم بیرون :))
دیروز رفتم مغازه هِل سـبز بخرم،
یارو گفت چند تا میخوای؟
.
.
منم گفتم: هله دان دان دان هله یدانه یدانه :|
کصافط انداختم بیرون :))
دیروز داشتم تو یه کوچه ای نزدیک خونمون راه میرفتم
دیدم دو تا بچه 4 الی 5 ساله دارن بازی میکنن
کوچه هم خیلی خلوت بود رفتم پشت سرشون سرعتمو کم کردم
گوشیمو در اووردم الکی یه شماره ای گرفتم
.
.
.
.
گفتم :علی دو تا بچه اینجا هست ماشین رو بردار بیار
تا من کلیه هاشونو در بیارم که بفروشیم یخ هم با خودت بیار
اقا تا اینو گفتم اولی که از شدت گریه غش کرد
دومی هم یه ذره دوید بعد ایستاد خودشو خیس کرد
یه دختر خاله دارم 5 سالشه دیروز موبایل 9۰۰ تومنی مامانشو
پرت کرده تو آب رود خونه ! :|
بهش گفتم : چرا این کار رو کردی شیطون خانوم ؟
گفت پرتش کردم تا ماهی ها با مامانشون حرف بزنن !
این داداش کوچیکم کلا خیلی سوتی خفن میده
1 ساعتی میشد برق رفته بود
یهو داد زد : بــابــا فکر کنم "لـــولــه ی بــرق" ترکیده!!!!
من که از شدت خنده به مرز پارگی رسیدم
یکی تکلیف ما رو مشخص کنه :|
در حال حاظر 3000 تا آنلاین داریم !
یکی از ورزش های مورد علاقه من ^-^
بقیه عکس ها در ادامه مطلب....
ساعت چنده ؟
قدیم یا جدید ؟
تفاوت دهه شصتی ها با دهه هفتادی ها
آن چیست که بدون آن نم یتوان زندگی کرد اما دیده نمی شود ؟
جواب دهه شصتی : هوا
جواب دهه هفتادی : وایرلس
من از دور شبیه براد پیت هستم
البته خیلی دور تو مایه های چار پنج کیلومتر !
انقدر بدم میاد از این آدم های فضول
که موقع درس خوندن آدمو بیدار می کنن
دوستم داش یکی رو میزد گفتم به خاطره من نزن
گفت خفه بابا میام چنان میزنم تو رو هم که صدا بز بدی
آشپزه اومده تو تلوزیون میگه میخوام یه ساندویچی آموزش بدم
که دانشجوهایی که تو خوابگاه هستن و فر ندارن روی همون گاز کوچیک بتونن تهیه کنن !!!
حالا مواد اولیه ش چی بود ؟
گوشت بوقلمون دودی ، پنیر پیتزا ، نون تست ، سس فرانسوی و سایر مخلفات …
ارتباطات من و رفیقام اینجوریه که به طرف ایمیل میزنی
بعد باید اس ام اس بفرستی “ایمیلتو چک کن” بعد باید زنگ بزنی بگی “اس ام اساتو چک کن
نمیدونم چرا دخترای امروزی از سایز کله شون راضی نیستن !
حتما باید یه قابلمه یا زودپزی چیزی بزارن زیر روسریشون تا سرشون بشه اندازه برج ایقل
بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت “عزیزم”
سریع میگفتیم برات پشکل بریزم؟
بعدشم هار هار میخندیدیم غافل از اینکه رسما خودمون رو به بُز تشبیه کردیم!
یه همچین بچه های داغونی بودیم
دیدین بعضیها عادتشونه رو چمن که نشستن
همینجوری چمن هارو میکنن؟؟
اینا یه بز درونم دارن !
امروز به مامانم گفتم ناهار چی داریم؟
گفت مروری بر رویدادهای هفته
یکی از بهترین سرگرمی های ما در دوران کودکی
این بود که یه متر آهنی برداریم سعی کنیم بیشتر ببریمش بالا طوری که نشکنه !
به اندازه متراژی که بالا رفته رکورد ثبت میشد
لذتی داشت در حد pes 2013 !
هیچی به اندازه داشتن یک رفیق تنبل تر ازخودت
به ادمیزاد اعتماد به نفس نمیده !
تعداد صفحات : 47