دﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ و ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ.
ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭘﯿشمﻭ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﻦ. ﮔﻔﺘﻢ :
ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ :ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻃﻼﻕ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮔﻪﯼ ﻃﻼﻗﻤﻮﻧﻪ. ﺗﻮ ﻫﻢ ﺷﺎﻫﺪﻣﻮﻧﯽ. ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﻣﯿﮕﻪ
:ﻧﻪ ﻧﻪ ﺻﺐ ﮐﻦ، ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ پیش ﮐﯽ ﺑﺎﺷﻦ!
دﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ و ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ.
ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭘﯿشمﻭ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﻦ. ﮔﻔﺘﻢ :
ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ :ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻃﻼﻕ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮔﻪﯼ ﻃﻼﻗﻤﻮﻧﻪ. ﺗﻮ ﻫﻢ ﺷﺎﻫﺪﻣﻮﻧﯽ. ﺑﻌﺪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﻣﯿﮕﻪ
:ﻧﻪ ﻧﻪ ﺻﺐ ﮐﻦ، ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ پیش ﮐﯽ ﺑﺎﺷﻦ!
مش عبدالله بقالی سر کوچمون به جز ریال و تومن چند واحد پول دیگه هم داره
رنگارنگ ، آدامس شیک و چسب زخم …
دوستم اس ام اس داده : تو واسه امتحان فردا خوندی؟
جواب دادم : نه کار داشتم نرسیدم . تو چی خوندی؟
جواب دوستم : نه دیگه من هر وقت نمی خونم بهت مسیج میدم که تو هم بگی نخوندم خیالم راحت شه!
قبول داری هیچی به اندازه داشتن یک رفیق زشت و درب و داغون تر از خودت بهت اعتماد به نفس نمی ده
دیدین بعضی ها تا می شینن رو چمن ها شروع می کنن به کندن چمن ها
اینا یه غیر از کودک درون یه بز درونم دارن !
بزرگ ترین هیجان زندگیم زمانیه که می خوام تک زنگمو نگیرن
یعنی تا مرز سکته میرم و برمی گردم !!!
رفیقم وسط دانشگاه دستش تو دماغشه
یه ساعت بهش زل زدم بلکم خجالت بکشه
برگشته به من می گه ممد تو برو من کارم تموم شد میام !!!
بقیه در ادامه مطلب
بابا عینک قشنگ
بابا سیبیل
بابا اصلا تو آخرشی
فقط خواستم بگم که من عاشق اون "خودکار کوبیت" شدم!
تو اتاقم داشتم با آهنگ همخونی میکردم ..
دختر 12 ساله اومده پست گذاشته:
“از درد تنهایی بمیر اما زاپاس عشق کسی نشو …”
خب سوالی که پیش میاد اینه که عروسک این بچه رو کی ورداشته ؟؟
دختره تو وبلاگش پست گذاشته : آفرینش پسر ها اصلاً شوخیه باحالی نبود !.!.!.!.!
.
.
.
.
.
.
پسره اومده نظر گذاشته: ولی خـلـقـت دخـتـرا خیلی باحال بود،کلی خندیدیم =))
یه پلنگ رو به قلی نشون میدن بهش میگه شما به این چی میگین؟؟؟
میگه ما غلط بکنیم به این چیزی بگیم
اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود بهش یاد داده بودم
هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم بگه میخوام بخونم
.
.
.
.
.
.
یه شب داییم خونمون بود شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت دایی بیدار شو میخوام بخونم
دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه!!
دیگه خودتون بقیشو حدس بزنید :))
دیروز بیمارستان بودیم یه پسر بچه ی کوچولوی بامزه
که اورده بودن گوششو شستشو بدن اومد ازم پرسید :
عمو تو میدونی گوش رو چطوری شستشو میکنن؟ ^_^
گفتم اره عزیزم گوشت رو با چاقو میبرن بعد میذارن 2 روز تو آب و صابون
بعدشم با نخ و سوزن وصلش میکنن
اغا یه جیغی زد که زمین زیر پام لرزید
منم که مثل همیشه صحنه ی جرم رو ترک کردم
تعداد صفحات : 47