امــــروز امـــتحـــان ریـــاضــی داشـــتیـــم

زیــر ســه چــارتــا ســوال کــامــنـت گــذاشــتــم 8-)

بــقــیه رو فــقــط لــایــکـــــ زدم

:D ^_^

اونقد که من درمورد گذشته ی ستایش می دونم

دخترش نازگل نمی دونه!

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﺷﺎﺭﮊ

ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻢ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﺎ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺘﻮﻥ ﯾﻪ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﯿﺮﻡ …؟

ﻣﻨﻢ ﺣﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﯿﻢ ﮔﻞ ﮐﺮﺩ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺮﺩ

ﺩﯾﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻣﯿﺂﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺶ

ﯾﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﯾﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ...

ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺁﺧﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺰﻧﻦ

در زمانهای گذشته اسم قــوربـــاغـــــه فقط " غــــور " بوده
 فقط بهش میگفتن "غـــــور"
بعد معلم املاء میخواسته
راهنــمایی کنه میگفتن "غــور" با "غ"
یعنی "غـــــور" رو با "غ" بنویسید نه با "ق"
بعدش ی عده دانش آموز خل و مشنگ
نیمکت آخر بودن اومدن نوشتن "قــــور"
بعدنا یه سری دانش آموز مشنگ  تر اومدن
وقتی معلــم میگفت "غـــــور" با "غ"
اینها 2تا اشتباه مینوشتن ینی 
هم مینوشــتن "قـــور" و هـم "باغــه" رو آخر جمله می نوشــتن 
و اینچنین بود که "غــــور" تبدیل شد به "قــوربـاغـه"
یک ساعتو نیم فکر کردم تا فلسفه اینو  یافتم . قدرمو بدونید ;)

.

.

بقیه عکس ها در ادامه مطلب

داداشم امتحان ادبیات و زبان فارسی داشت

بعد امتحان بهش گفتم مهران برگت رو بده ببینم

نمرشو بیخیال ....

یه بیت شعر معلم ادبیات بهشون داده بود واسه ترجمه :

طیران مرغ دیدی  اینک ز پای شهوت/ اکنون بهتر نبینی طیران آدمیت

حالا معنی کردن داداشم :

آخه تو که با دیدن ته ران مرغ شهوتی میشی , اگه ته ران آدم رو میدیدی چیکار میکردی 

هیچی دیگه بهش گفتن فردا با پدرت بیا مدرسه :)))

تازه فهمیدم چون خرما سیاه هستش

تو مراسم ختم و عزاداری ازش استفاده میکنن !

خوب اگه اینجوریه همینجا وصیت میکنم

تو مراسم ختم من پاستیل نوشابه ای بدین ملت :)))

دیروز معلم ریاضی مون رو دیدم تو خیابون بهش گفتم :

آقا اگه بهم کمک نکنید تجدید میشم

اونوقت نمیدونم باید چه خاکی تو سرم بریزم ...

اونم یه ذره با خودش فکر کرد و با مکث جواب داد :

منظورت اینه که به نمره ی سر برگت اضافه کنم؟

من : 

بهش گفتم : نه پس خواستم

در مورد جنس و نوع خاکی که باید بریزم تو سرم ازتون سوال کنم :|

هیچی دیگه دارم خودمو آماده میکنم واسه شهریور :)))

میخوام یادتون بدم چطوری زمان خودتون رو صرف کنید

.

.

.

.

.

.

زمانم - زمانی - زمان

زمانیم - زمانید - زمانند 

حال کردین چطوری صرفش کردم ؟؟ 

قلی میره دکتر میگه : آقای دکتر چند روزه هر وقت می گوزم نه صدا داره نه بو !

دکتر هم تعجب میکنه میگه الان امتحان کن ببینم ...

قلی هم میگوزه میگه دیدید آقای دکتر؟؟

دکتر میگه : یه قرص واسه گوشات نوشتم

یه اسپری هم واسه بینی داغونت

حالا هم گمشو بیرون ...

در رو هم بذار باز پدرسگ خفه شدیم...

بیمار بعدی هم تا نیم ساعت دیگه نیاد داخل=))

هر وقت تو خیابون دختر هایی رو میبینم که آسیتناشون خیلی زدن بالا

.

.

.

.

.

هی با خودم فکر میکنم لابد میخوان وضو بگیرن الان :|

یه همچین پسر مثبتی هستم :)))

به بعضیا هم باید گفت :

عزیزم من همینم که میبینی !

عوض بشو هم نیستم عمرا !

اگه منو همینجوری میخوای بمون !

اگه نمیخوای بقیه میخوان !

.

.

.

.

.

ببخشید از اتاق فرمان اشاره میکنن که بقیه هم نمیخوان

وایسا وایسا هوووی :)))

یعنی من تو شوک اون پسره موندم که به خاطر دوست دخترش رگش رو زده بود

بعدش تو بیمارستان به پرستاره شماره داده !

هشدار مهم :

هیچ وقت بعد از خوردن هندونه با دونه هاش در شب یلدا آب نخورید !

.

.

.

.

چون ممکنه تو شکمتون سبز شه :)))

هههههههه

خوب دیگه اگه امری نیست من برم سراغ کشفیات بعدی D:

این دفعه این پستی که گذاشتم اگه نظر نذارین ناراحت میشم

لطفا هر کسی که این پست رو میخونه نظر بذاره که چه ماهـــی هست ممنون میشم یادتون نره هااااا

ممنون از همـــه دوستان